رابطه سلطه میان نسل اول انقلاب و دهه شصتیها
جواد شقاقی
نسل دهه 60؛ متولد آتش بمباران و نسل استرس؛ تربیتهای ایدئولوژیک و نسل فرار از مدرسه؛ مدارس چند شیفتی و نسل انتظار پشت کنکور؛ انفجار جمعیت و نسل بحرانهای اجتماعی؛ نسل گروههای سرود و تواشیح مدرسه؛ نسل صفهای زیر آفتاب سخنرانیها؛ نسل بلاتکلیف و سرگردان؛ نسل ازدواجهای دیرهنگام و تجردهای قطعی. نسل افسرده دهه شصت.
وقتی انقلاب، جنگ و یا تغییرات جمعیتی در یک کشور اتفاق میافتند، معمولا در این بین یک نسل از انسانها فدای این اتفاقات نامعمول میشوند. نسل دهه شصت، نسلی است که همه این اتفاقات تاریخی را تجربه کرده است. اما مهمتر از تاثیر این رویدادها، رابطهای است که این نسل با نسل پیش از خود، یعنی نسل اول انقلاب، داشته است. نسل اول انقلاب، نسلی بود که به واسطه فراهم شدن برخی شرایط، دست به یک انقلاب ی و اجتماعی زد؛ با جنگ ناخواستهای که میان ایران و عراق پیش آمد، به میدان نبرد رفت و حداقل میتوان گفت که در این جنگ شکست نخورد. و بالطبع، هر نسلی که بدینگونه دو تجربه تاریخی موفق داشته باشد، به خودش مغرور میشود؛ به نظرش هر کاری را که بخواهد، میتواند انجام دهد؛ احساس میکند هر آنچه را که فکر میکند و هر آنچه را که انجام میدهد، درستترین است؛ رسالت تاریخی برای خودش قائل است و در انجام این مسئولیت خطیر از دست زدن به هیچ کاری دریغ نمیورزد.
نسل دهه شصت در چنین شرایطی و در زیر سایه اینچنین نسلی زندگی خودش را آغاز کرد. رابطه نسل اول انقلاب با نسل دهه شصت، به مانند رابطه پدر با فرزند پزرگ بوده است. وقتی نسل اول انقلاب بعد از آنهمه آتش سوزاندنها به خانه برگشتند و به یکباره با انبوه متولدان نسل دهه شصت مواجه شدند، به مانند پدری که بعد از شر و شور جوانیاش به خانه برمیگردد و با فرزند اولاش مواجه میشود، همیشه نگاهشان به این نسل، نگاهی تردیدآمیز بوده است؛ تردیدی از سر اینکه مبادا اینها از پشت ما نباشند! مبادا این تازه متولدان دستاوردهای ما را بر باد دهند! به همین خاطر با دیدی بدبینانه این نسل جدید را زیر فشارهای ایدئولوژیک خودشان قرار دادند و سختترین شیوههای تربیتی را در مورد آنان به کار گرفتند؛ هیچ چیز حتی کوچکی از این دایره تربیتی خارج نبود؛ از موی سر گرفته تا رنگ جوراب و .
اما هر چهقدر این نظام تربیتی ایدئولوژیک، کار را سختتر میگرفت، بر مقاومت نسل دهه شصت نیز افزوده میشد. همیشه خطوط گریز و منافذی برای فرار از این سلطه نسلی وجود داشتند ولی آنچه که در طول این سالها همیشه خودنمایی کرده، عدم خلاقیت دهه شصتیها برای خلق شیوههای تازه حیات برای خودشان بوده است.
نسل دهه شصت، در زیر سایه این پدران مقتدر، هیچگاه فرصت رشد و عرض اندام برای خود نیافت. همیشه همه چیز در دستان و برای این پدران بوده است؛ اداره جامعه، تعیین تکلیف برای افراد جامعه، تعیین خطمشی زندگی و همه امکانات در دستان نسل اول انقلاب بوده است. اگر شرایط همین امروز را هم نگاه بکنیم، خواهیم دید که باز هم جهتگیریهای نظام ی به نفع نسل اول انقلاب است. امروز که این نسل پا به سن پیری گذاشتهاند، دولتی را روی کار آوردهاند که میتوان آن را یک دولت راست نو دانست؛ برای این نوع از دولتها، حل مشکل تورم، مهمتر از حل مشکل بیکاری است؛ دولتهای راست نو، ارزشهای سنتی را حفظ میکنند اما به سمت اقتصاد بازار آزاد حرکت میکنند. امروز و در حالی که مشکل جامعه و دهه شصتیها، مشکل بیکاری است اما دغدغه اصلی دولت، مهار تورم است چون افراد نسل اول انقلاب حقوق ثابت دارند فلذا مهم این است که تورم مهار شود تا قدرت خرید آنان پایین نیاید. همچنین ارزشهای سنتی را هم که متعلق به خودشان است، در مقابل ارزشهای نسل جدید حفظ میکنند. امروز نسل دهه شصت، مشکل ازدواج و مسکن دارند در حالی که تقریبا تمامی بودجه رفاهی دولت به سمت امور بهداشتی و پزشکی میرود تا باز هم منابع و بودجه کشور صرف مشکلات نسل اول انقلاب شود که امروز مسن شدهاند و نیاز به مراقبتهای پزشکی دارند.
درباره این سایت